سفارش غذا
من وشما ومامان زمان نشستیم که یکدفعه ساعت رو نگاه میکنم ودغدغه همیشگیم غذا چی بپزم؟؟؟!!
شما سرت با آیپدت گرمه رو به مامانم:
- بنظرت چی درست کنم برا شام؟
شما بدون مکث..
-قرمه سبزی هم میتونی بپزی!(غذای مورد علاقت)
هیجان زده از جوابت و خوشحال ازینکه دیگه انقد بزرگ شدی که دغدغه هامو میتونم باهات باشتراک بزارم..
-آخه سبزی نداریم عزیزم..
-خب الان زنگ میزنم به بابایی میگم یکم سبزی بخره..
دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم ویه لقمه چپت کردم
-میتونیم بجاش قیمه درست کنیم..
مامانم- کباب هم میتونی درست کنی
آوین خانوم-نه همون قیمه خوبه
...و اینجوری شد که بسفارش شما قیمه پزیدم..
والبته امروز با هم کیک سیب هم پختیم..یبار باید از تمام مراحلش ازت عکس بندازم...اول بسم الله برداشتی روغنو قاطی آرد کردی وبعدم الک رو برداشتی واونا رو ریختی توش...در اینجور مواقع نمیدونم بخندم اشک بریزم جیغ بکشم ...خودت بگو چه کنم آخههههههههههه
ولی تجربه ثابت کرده اول شوکه میشم بعد هم واسه اینکه تو ذوقت نخوره مجبورم بهت پر وبالم بدم و.... فدای سرت عزیزم برای بابایی میپزیم دیگه کیک منو نخوره مال شما رو هرچیم که باشه با جون ودل مجبوره بخورهههههههه
...........................
دندون بعدیتم دراومدو الان فقط از دندودونای شیری یدونه کرسی بالا سمت راست مونده...مبارکت باشه عشق من