آوینآوین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه سن داره

دختر بهار

رویای من اومد

1390/12/8 14:14
نویسنده : مامان آوین
164 بازدید
اشتراک گذاری

بهترین روز زندگیم وقتی بودکه فهمیدم تودلمی خیلی شوکه شده بودم باورم نمیشد منم مامانی شدم( 14 مهر 89) صبح زود بلند شدم برای آزمایش رفتم بعدشم رفتم دانشگاه اونروز دل تو دلم نبود زودتر کلاسام تموم بشه تا بیام جوابو بگیرم بالاخره تموم شد وراه افتادم که برم سمت آزمایشگاه که همزمان داییتودیدم ( آخه چندروزی بود که خونه مامانی بودم چون اونا رفته بودن مسافرت ومن بابایی اومده بودیم پیش دایی جونت که تنها نباشه) نمیخواستم تا مطمئن نشدم چیزی بگم ولی دیگه کاریش نمیشد کرد وقتی رفتیم تو آزمایشگاه دوزاری دایی جونت افتاد آقاهه که جوابو داد وتبریک گفت دیگه کل صورتش شده بود خندهقهقهه.خلاصه اینکه در عرض کمتر از نیم ساعت کل دنیا رو باخبر کردزبان مامان و بابام از خوشحالی پشت تلفن گریشون گرفته بود باباییتم که مثل من هنوز شوکه بود انگار تو خواب بودیم (همه رو سورپرایز کردی گل مامان)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر بهار می باشد