کیو کیو بنگ بنگ
دستتو به همه جا میگیری و بلند میشی گاهی هم دستا تو ول میکنی و چند لحظه رو ی پاهات میایستی بعد یه نگاه پیروزمندانه به ما میکنی ومیخندی انقدم محتاطی که یه شب کلی از دستت با بابایی خندیدیم همینجوری که دستتو به میز تلویزیون گرفته بودی بابایی صدات کرد برگشتی و تعادلتو از دست دادی تا ما بخوایم بهت برسیم بایه حرکت آکروباتیک اول آرنجتو گذاشتی و خیلی آروم سرتو آوردی پایین کلی بااین حرکتت حال کردیم خیلی خوبه که خودت حواست به خودت هست گل نازم خیالم راحته
از کارای جدیدت باید بگم یه تفنگ برات خریدیم خیلی دوسش داری جلوت میگیرم و میگم دستاااا بالااااا دستا تو بالا میگیری(البته فقط یه دستتو) منتظر میشی کیوکیوبنگ بنگ بگم بعد کلی ذوق میکنی و برام میخندی
از دیروزم یاد گرفتی بوس میفرستی البته هنوز کامل نیست دستتو میگیری جلو دهنت ولی یادت میره بفرستیش سمتم
بزرگترین سرگزمیتم اینه که پله آشپزخونه رو هی بری بالا هی بیای پایین اوایل خیلی میترسیدم ولی بزنم به تخته خودت هوای خودتو داری وحرکاتت خیلی آرومه قربون عسل خودم بشم من
بعد از یه مدت که غذا نمیخوردی مدتیه که خیلی خوب شدی تمام وعده ها با اشتها غدا میخوری اشتها که چه عرض کنم هر قاشقو که میارم جلوت با یه اشتیاق عجیبی میپری سمتش و یه آآآآآآآم گنده ام میگی که دلم برات ضعف میره عاشق غذا خوردنتم
ولی از دستت شاکیمااااا آخه دخمل چرا هر وقت میخوام از این شیرین کاریات فیلم بگیرم ضد حال میزنی و دیگه اون کارو نمیکنی خب مامانی دلش میخواد اینا رو داشته باشه میدونم دلم خیلی واسه این روزا تنگ میشه