آوینآوین، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

دختر بهار

تعطیلات

روز اول عیدورفتیم بیمارستان برای دیدن پسر دایی کوچولوم که بدنیا اومده بود خیلی بامزه نگاش میکردی انگار فکر میکردی عروسکه دولا شده بودی که بگیریش روز چهارم عید وسایلمونو بستیم و راه افتادیم بریم کرمان اولش من وبابایی نمیخواستیم بریم فکر کردیم شایدمسیر طولانیهاذیت بشی 3 ماهت که بود با ماشین خودمون رفتیم گرگان خیلی خوش گذشت اذیت نشدی توی ماشین همش میخوابیدی ولی باصرار دایی ومامانی وبابایی ما هم راهی شدیم دخترگلمم مثل همیشهماه بودی اصلا اذیت نکردی یا میخوابیدییا بازی میکردی خلاصه خودتو سرگرم میکردیبا این که راه طولانی بود اصلا بداخلاقی نکردی اونجام که رفتیم خونه عمو حسین که یه دختر کوچولو داره ویه دوست جدید بامزه پیدا کردی وسرت...
15 فروردين 1391

تعطیلات

روز اول عیدورفتیم بیمارستان برای دیدن پسر دایی کوچولوم که بدنیا اومده بود خیلی بامزه نگاش میکردی انگار فکر میکردی عروسکه دولا شده بودی که بگیریش روز چهارم عید وسایلمونو بستیم و راه افتادیم بریم کرمان اولش من وبابایی نمیخواستیم بریم فکر کردیم شایدمسیر طولانیهاذیت بشی 3 ماهت که بود با ماشین خودمون رفتیم گرگان خیلی خوش گذشت اذیت نشدی توی ماشین همش میخوابیدی ولی باصرار دایی ومامانی وبابایی ما هم راهی شدیم دخترگلمم مثل همیشهماه بودی اصلا اذیت نکردی یا میخوابیدییا بازی میکردی خلاصه خودتو سرگرم میکردیبا این که راه طولانی بود اصلا بداخلاقی نکردی اونجام که رفتیم خونه عمو حسین که یه دختر کوچولو داره ویه دوست جدید بامزه پیدا کردی وسرت...
15 فروردين 1391

تعطیلات

روز اول عیدورفتیم بیمارستان برای دیدن پسر دایی کوچولوم که بدنیا اومده بود خیلی بامزه نگاش میکردی انگار فکر میکردی عروسکه دولا شده بودی که بگیریش روز چهارم عید وسایلمونو بستیم و راه افتادیم بریم کرمان اولش من وبابایی نمیخواستیم بریم فکر کردیم شایدمسیر طولانیهاذیت بشی 3 ماهت که بود با ماشین خودمون رفتیم گرگان خیلی خوش گذشت اذیت نشدی توی ماشین همش میخوابیدی ولی باصرار دایی ومامانی وبابایی ما هم راهی شدیم دخترگلمم مثل همیشهماه بودی اصلا اذیت نکردی یا میخوابیدییا بازی میکردی خلاصه خودتو سرگرم میکردیبا این که راه طولانی بود اصلا بداخلاقی نکردی اونجام که رفتیم خونه عمو حسین که یه دختر کوچولو داره ویه دوست جدید بامزه پیدا کردی وسرت...
15 فروردين 1391

بدون عنوان

امروز اومدم این عکستو بزارم که خیلی ازش خوشم اومده شیطونک مامان دیگه یه دقیقه حواسم بهت نباشه همه جارو زیر ورو میکنی کشوهاتو میکشی بیرون تمام لباساتو بهم میریزی وکلی هم باهاشون دالی بازی میکنی همشم میری زیر میز قایم میشی راستی دیروز یه خورده 4 دست وپا رفتی کلی تشویقت کردم که دوباره بری ولی نرفتی ترجیح میدی با شکمت بری ولی اشکال نداره ههههههههههه   ...
15 فروردين 1391

بدون عنوان

امروز اومدم این عکستو بزارم که خیلی ازش خوشم اومده شیطونک مامان دیگه یه دقیقه حواسم بهت نباشه همه جارو زیر ورو میکنی کشوهاتو میکشی بیرون تمام لباساتو بهم میریزی وکلی هم باهاشون دالی بازی میکنی همشم میری زیر میز قایم میشی راستی دیروز یه خورده 4 دست وپا رفتی کلی تشویقت کردم که دوباره بری ولی نرفتی ترجیح میدی با شکمت بری ولی اشکال نداره ههههههههههه ...
15 فروردين 1391

بدون عنوان

امروز اومدم این عکستو بزارم که خیلی ازش خوشم اومده شیطونک مامان دیگه یه دقیقه حواسم بهت نباشه همه جارو زیر ورو میکنی کشوهاتو میکشی بیرون تمام لباساتو بهم میریزی وکلی هم باهاشون دالی بازی میکنی همشم میری زیر میز قایم میشی راستی دیروز یه خورده 4 دست وپا رفتی کلی تشویقت کردم که دوباره بری ولی نرفتی ترجیح میدی با شکمت بری ولی اشکال نداره ههههههههههه ...
15 فروردين 1391

بدون عنوان

امروز اومدم این عکستو بزارم که خیلی ازش خوشم اومده شیطونک مامان دیگه یه دقیقه حواسم بهت نباشه همه جارو زیر ورو میکنی کشوهاتو میکشی بیرون تمام لباساتو بهم میریزی وکلی هم باهاشون دالی بازی میکنی همشم میری زیر میز قایم میشی راستی دیروز یه خورده 4 دست وپا رفتی کلی تشویقت کردم که دوباره بری ولی نرفتی ترجیح میدی با شکمت بری ولی اشکال نداره ههههههههههه ...
15 فروردين 1391

بدون عنوان

امروز اومدم این عکستو بزارم که خیلی ازش خوشم اومده شیطونک مامان دیگه یه دقیقه حواسم بهت نباشه همه جارو زیر ورو میکنی کشوهاتو میکشی بیرون تمام لباساتو بهم میریزی وکلی هم باهاشون دالی بازی میکنی همشم میری زیر میز قایم میشی راستی دیروز یه خورده 4 دست وپا رفتی کلی تشویقت کردم که دوباره بری ولی نرفتی ترجیح میدی با شکمت بری ولی اشکال نداره ههههههههههه ...
15 فروردين 1391

بدون عنوان

امروز اومدم این عکستو بزارم که خیلی ازش خوشم اومده شیطونک مامان دیگه یه دقیقه حواسم بهت نباشه همه جارو زیر ورو میکنی کشوهاتو میکشی بیرون تمام لباساتو بهم میریزی وکلی هم باهاشون دالی بازی میکنی همشم میری زیر میز قایم میشی راستی دیروز یه خورده 4 دست وپا رفتی کلی تشویقت کردم که دوباره بری ولی نرفتی ترجیح میدی با شکمت بری ولی اشکال نداره ههههههههههه ...
15 فروردين 1391

سال نو

وااااای آوینم نمیدونی وقتی میگی ماما باباچقد شیرینتر میشی عیدی مامان وباباتم با حرف زدن شیرینت دادی قبلا هم حرف میزدی ٤ ماهت بود اولین بار که گفتی مام ولی اینروزا ماما بابا دال (همون دالی)  و آخ میگی وماهم کلی قربون صدقت میریم  این چند روزه نزدیک عید بود وزیاد بیرون میرفتیم دوست نداری زیاد توی کالسکت بمونی همش میخوای بیای تو بغلم منم که طاقت ناراحتی دخملمو ندارم وزودی درت میاوردم اونوقت توام ازم تشکر میکردی و پشت سر هم بوسم میکردی بوس که چه عرض کنم منو میخوری آخ جونم حالا دیگه باباییته که حسودیش میشه دوست دااااااااااااارررررررررررم امروز روز عید بود هرروز تا ساعت ١٠-١١ میخوابیدی ولی امروز خودت ١٠ دقیقه...
15 فروردين 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر بهار می باشد