آوینآوین، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

دختر بهار

شیر دوغ D-:

1391/11/4 17:28
نویسنده : مامان آوین
217 بازدید
اشتراک گذاری

حالا بیشتر عاشق خنده هاتم وقتی میخندی یه ردیف سفید از مرواریدای خوشگلت پیدا میشن...2 تا دندون آسیاب دیگه هم بالا  دراومدن ...مبارک باشه عزیزم...2 ماهی میشه که وعده های شیر خوردنتو کم میکنم برام خیلی سخت بود که بخوام یدفعه اینکارو بکنم ...همین الانم که بروزی 6 بار رسوندم گاهی غصه میخورم چون این وعده ها برای زمانای خواب وبیدار شدنته ...دلم برای شیطنتات موقع شیر خوردن تنگ شده ...ایستاده ...نیمه ایستاده یه پارو من یه پا رو هوا وانواع واقسام مدلافرشته

غذا خوردنت خیلی عالی شده با اشتها میشینی وغذاتو تقریبا همیشه تموم میکنی کنار غذا هم همیشه باید دوغ باشه خیلی دوست داری هر وقت یادم بره برات بیارم غذا رو پس میزنی و میگی دوغ!! دیشب برات سالاد الویه لقمه گرفتم گفتم یکم نوشابه هم برات بیارم چون تا حالا نخورده بودی برات جالب بود یکم خوردی وگازش اذیتت کرد قیافت مچاله شدزبان پسش زدی وگفتی شیر دوغ...البته منظورت همون دوغ بود...این شیردوغت هم ماجرا داره یمدت بهت شیشه میدادم برات توش شیر میریختم مثلا میخوردی یموقع هام دوغ میریختم ...شما هم گاهی که هوس میکردی میومدی شیشه رو نشونم میدادی میگفتی چی میخوای... یبار دوغ میخواستی اشتباه گفتی شیر وبلافاصله بدون مکث اصلاحش کردی شد شیردوغ من وبابایی هم زدیم زیر خنده شمام از خنده ما خندت گرفت...واز اون تاریخ خوراکی بنام شیردوغ اختراع شد...حالا همیشه میگی شیر دوغ البته با یه خنده گوشه لبت...که مارو  هم بخندونی شیطونکخنده

 

به کتابای شعر علاقه پیدا کردی بیشتر از همه کتاب میمینی الهی بد نبینی و پوپو کتاب میخونه قدر اونو میدونه...میری کتابارو میاری وباهام همراهی میکنی ومیخونیمش

 

یه بازی مورد علاقت اینه که یه بالشت بزرگ بیاری وعروسکاتو (معمولا 6 تا هستن 3تا نینی شیر پوپو وخرگوش که همیشه تو خونه دنبال خودت میکشونیشون) رو روش بخوابونی ویه پتوی بزرگ بیاری وبکشی روشون تا بخوابن بعد دونه دونه بیدارشون میکنی ومیبریشون رو تابت با دقت کمربندشونو میبندیم باهم وتابشون میدیمژه

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

صدف
14 بهمن 91 17:41
عزیزم هزار مشالا به شما خانم خوشمله دوست داشتنی . ترو خدا نوشابه اصلا بهش نده ، خدارو شکر که خوشش نیامده .
فکر کنم صحنه بستن کمربند تاب برای عروسکات خیلی دیدنی باشه عروســــــــــــــــــــــــــک


مرسی خاله جون ..چشم ظاهراکه مثه مامانیش نوشابه خور نیست
مامان آویسا
23 بهمن 91 14:33
عزیز دلمی اوین خوشگل قربون اون شیر دوغ گفتنت دوست دارم هزار تا



niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر بهار می باشد