لاااا....لااااا
دیروز با آنی رفته بودی خانه اسباب بازی وکلی دوست پیدا کردی توخونه راه میرفتی ومیگفتی توپ...نیما ..انقد نیما رو قشنگ تلفظ میکردی که دلم ضعف میرفت باید یروز بیام این آقا نیما رو ببینم کیه که دل دخترمو برده!!
با هم رفته بودیم حمام وداشتیم آببازی میکردیم یه لحظه یهو برگشتی وبا اصرار گفتی مامان لا لا ...تعجب کردم ..این چه وقته خوابه؟ گفتم مامانی خوابت میاد ؟!! دوباره گفتی لا لا.. لا لا..یه نگاه بهت کردم و موضوع رو گرفتم(یاد وقتی افتادم که پیاز خرد میکنم وخوابت میگیره) کلی از دستت خندیدم...با صابون بازی میکردی که دستاتو مالیده بودی به چشمات و چشات میسوخت واسه همین فکر میکردی چشات میسوزه حتما خوابت میاد
خونه آنی که هستیم فریزرشون کشوییه و اندازه قد خودته ومیتونی براحتی بازش کنی ودر نتیجه بستنیا از دستت در امون نیستن یا خودت میخوری یا با اصرار به همه تعارف میکنی و ماهم که مجبوریم شما رو ناراحت نکنیم میخوریمش..
دخترم دو روز دیگه بیست ماهگیتم تموم میشه...تو این سن میتونی پازل حیواناتت وماشین حیواناتت رو خودت بدرستی جاشون رو تشخیص بدی و بچینی..بالا و پایین میپری البته بیشتر حالتشو میگیری نوک انگشتای پات همچنان رو زمین باقی میمونه ..عاشق دنبال بازی هستی میدویی وفرار میکنی تا ما بیام دنبالت..قایم موشک هم خیلی دوستداری که معمولا همراه دنبال بازیمون میری یجا قایم میشی تا پیدات کنیم...عروسکات همه جا باید دنبالمون باشن علی الخصوص نینی کوچولو صورتیه وشیرت..
خودت بستنی و پفیلا وخوراکیا رو بر میداری بازشون میکنی ومیگیری دستت اینور و اونور میری ونوش جان میکنی
2 تا دندون دیگه هم داری درمیاری که در کل میشن 16 تا 8 تا بالا 8 تا پایین...خداروشکر این پروسه دندون درآوردنت داره تموم میشه چه روزایی که بی اشتهات میکرد وکلی غصه میخوردم...ولی الان غذا خوردنت شده دیگه خودت وقتی گرسنت میشه وغذا میخوای میای ومیگی آم ومعمولا تمام مدت یجا میشینی و غذاتو تموم میکنی...آخرین باری هم که وزنت کردم 13 کیلو بودی با قد 86