آوینآوین، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

دختر بهار

بـــــــــــــــــازی

1392/6/10 17:25
نویسنده : مامان آوین
565 بازدید
اشتراک گذاری

هر چی بزرگتر میشی تنوع بازی هایی که با هم میتونیم انجام بدیم بیشتر میشه وگاهی هم خودت بازی اختراع میکنی...

 

استفاده از چسب وقیچی ودرست کردن کاردستی..

باهم صورت حیوونا رو میساختیم و یه طرفش رو ناراحت ویه طرفش رو خوشحال ..اول طرف ناراحتشو میزاشتیم و ازت میپرسیدم آوین این گربه چرا ناراحته ؟ گرسنشه ؟ میگفتی بللله میگفتم خب حالا غذای (گربه) چیه ..گربه موش میخوره ..میرفتی وبراش از اسباب بازیات موش پیدا میکردی ومیاوردی بعدش گربت خوشحال میشد...اینجوری بیشتر با انواع حیوونا وغذاشهاشون آشنا شدی هم بازی بود وهم آموزش

بماند که خودم گاهی هنگ میکردم که مثلا غذای فلان حیوون چیهههه!!؟

 

 

بقیه بازی ها در ادامه مطلب..

 

 

درست کردن خیابون ویادگیری معانی چراغ راهنما وخط عابر پیاده وچگونگی عبور از خیابون

 

 

یسری کتابهای کار با قیچی برات گرفتم که مورد استقبال شدیدت قرار گرفت

کتابای خوبی هستن هم کار با قیچی برای قوی شدن دست وهم چسب زدن وتمرکز کردن برای چسبوندن عکس تو محل نقطه چین وپیدا کردن شکلهایی که بعضا شباهت زیادی به هم دارن ونیاز به دقت بالایی داره ودر آخر هم رنگ آمیزی ..

 

 

 

 

قطار بازی ..

از بازی های اختراعی خودته..هر چی اسباب بازیای مربع مستطیلی داری میچینیشون پشت هم وقطارشون میکنی وبعد هم از عروسکای کوچیکت بعنوان مسافر استفاده میکنی

 

 

خاله بازی وخوروندن انواع غذاهای خیالی به عروسکت و لالایی خوندن وکتاب خوندن براش و..

 

 

 پرش از مانع وترس از سقوطنیشخند

 

 

قربونت برم که دستتو به تخت گرفتی که نکنه یوقت بیفتی

این احتیاطت رو خیلی دوست دارم از همون موقع که 4 دست و پا شروع به راه رفتن کردی همینجور بودیماچ

 

 

وبا تشویق من شجاع شدی وپریدی و جایزه هم بهت کشمش دادم

 

ومراسم شادی وکشکش خورانزبان

 

وباز هم انواع ترسیمات نقاشی  

روی کاغذای با طول زیاد که واقعا برات هیجان داره واحساس پیکاسو بودن بهت دست میدهبغل

 

 

برات شکل مثلا فیل رو میکشیدم وبهت میگفتم دستشو رنگ کن...تازگی یاد گرفتی و میتونی اون محدوده رو رنگ کنی

 

 

رنگ کردن شونه تخم مرغ هم تجربه جدید وجالبی بود ..و پاشیدن رنگ با سرنگ هم اونو برات جذابترش میکرد

 

 

 

بازی با توپ و نی و نخ..

نخ رو از توی نی رد کردیم ویه توپ رو با چسب به نی چسبوندیم ..نخ رو به دستگیره در زدیم وبهش شیب میدادیم تا توپ روی نخ سرسره بازی کنه..

 

 

هیجان این بازی انقد برات زیاد بود که تو عکس هم از خنده ای که کل صورتتو پوشونده مشخصهماچ

 

 


بقیه بازیامون هم نوستالژی دوران بچگی خودمه که گاهی باهم انجامشون میدیم و مورد استقبال شما قرار میگیره ولی بازیای دوران ما پر تحرک بودن و نفس گیر مثلا عاشق بازی حمومک شدی واگه استارتشو بزنیم دیگه تا شب بیخیالش نمیشی ...

توی این بازی این شعر رو میخونیم :

حمومک مورچه داره بشین وپاشو خنده داره خوب حالا بگو چیکار کنیم

که هر سری یه کاری میکنیم ...باهم میدوییم ..باهم میشینیم وپا میشیم ..با هم میرقصیم..همدیگرو قلقلک  میدیم...بلند بلند میخندیم...بپر بپر میکنیم و...

 

بازی بعدی شعر هر کی شکلک دراره شکل عروسک دراره 1 2 3...وکلی ادا در میاریم و میخندیم تا اداهامون تموم شهههه

 

شعر بعدی دختره اینجا نشسته گریه میکنه از برای من پرتقال من یکیو بزن ...ولی بعدش که شعر تموم میشه چون 2 نفری این بازی حال نمیده ادغامش میکنیم با بالا بلندی و بجای اینکه چشامونو ببندیم و همدیگه رو پیدا کنیم ..فرار میکنیم به یجای بالاتر از زمین ..

اینا بازیای دونفرمونه که دیگه نفسی برامون نمیمونه چه برسه که ازش عکس بگیرم..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر بهار می باشد